فضائل اهل بیت علیهم السلام

روایات حاوی فضائل های بی شمار اهل بیت علیهم السلام

فضائل اهل بیت علیهم السلام

روایات حاوی فضائل های بی شمار اهل بیت علیهم السلام

مشخصات بلاگ
فضائل اهل بیت علیهم السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

در این وبلاگ روایاتی حاوی فضائل بی شمار اهل بیت علیهم السلام گذاشته میشود ... تا بتوانیم اهل بیت علیهم السلام و جایگاهشان را بهتر بشناسیم و درک کنیم .

باشد تا رستگار شویم یاعلی مدد

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

قطره ای از فضائل اهل بیت علیهم السلام

فضائل امیرالمومنین علیهم السلام

مناقب امیرالمومنین علیهم السلام

مناقب حضرت فاطمه سلام الله علیها

فضائل حضرت فاطمه سلام الله علیها

فضائل امام زمان (عج)

مناقب امام جواد علیهم السلام

فضائل امام جواد علیهم السلام

قطره ای از فضائل امام حسین علیهم السلام

مناقب امام حسن علیهم السلام

فضائل امام حسن علیهم السلام

مناقب امام زمان(عج)

مناقب امام رضا علیهم السلام

فضائل امام رضا علیهم السلام

مناقب امام کاظم علیهم السلام

فضائل امام کاظم علیهم السلام

فضائل امام صادق علیهم السلام

مناقب امام صادق علیهم السلام

مناقب امام هادی علیهم السلام

فضائل امام هادی علیهم السلام

مناقب امام حسین علیه السلام

فضائل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

مناقب اهل بیت علیهم السلام

فضائل امام حسین علیهم السلام

مناقب امام محمد باقر علیهم السلام

فضائل امام محمد باقر علیهم السلام

فضائل حضرت عباس علیهم السلام

فضائل حضرت فاطمه س

مناقب مسلم بن عقیل علیهم السلام

فضائل مسلم بن عقیل علیهم السلام

۳۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 


فضائل حضرت زینب سلام الله علیها


نام گذاری زینب از طرف خدا


 هنگامی که زﯾﻨﺐ (س) ﻣﺘﻮﻟـﺪ ﺷـﺪ ، ﻣـﺎدرشﺣﻀـﺮت زﻫﺮا (س) او را ﻧﺰد ﭘـﺪرش اﻣﯿﺮاﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ (ع) آورده و

ﮔﻔﺖ : اﯾﻦ ﻧـﻮزاد را ﻧﺎﻣﮕـﺬاری ﮐﻨﯿـﺪ ! ﺣﻀـﺮت ﻓﺮﻣـﻮد: ﻣﻦ از رﺳـﻮل ﺧـﺪا ﺟﻠـﻮ ﻧﻤﯽاﻓﺘﻢ ، در اﯾﻦ اﯾـﺎم ﺣﻀـﺮت رﺳﻮل اﮐﺮم (ص) در 

ﻣﺴﺎﻓﺮت ﺑﻮد ، ﭘﺲاز ﻣﺮاﺟﻌﺖ ازﺳـﻔﺮ، اﻣﯿﺮاﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦﻋﻠﯽ(ع) ﺑﻪ آنﺣﻀﺮت ﻋﺮضﮐﺮد : ﻧﺎﻣﯽ را ﺑﺮای ﻧﻮزاد اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯿﺪ ، رﺳﻮل ﺧﺪا 

(ص) ﻓﺮﻣﻮد : ﻣﻦ ﺑﺮ ﭘﺮوردﮔﺎرمﺳﺒﻘﺖ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮم ، در اﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎم ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ (ع) ﻓﺮود آﻣﺪه و ﺳﻼم ﺧﺪاوﻧﺪ را ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ص) اﺑﻼغ ﮐﺮده و 

ﮔﻔﺖ :ﻧـﺎم اﯾﻦ ﻧﻮزاد را «زﯾﻨﺐ» ﺑﮕﺬارﯾـﺪ ! ﺧﺪاوﻧـﺪ ﺑﺰرگ اﯾﻦ ﻧﺎم را ﺑﺮای او ﺑﺮ ﺑﺮﮔﺰﯾـﺪه اﺳﺖ ، ﺑﻌـﺪ ﻣﺼﺎﯾﺐ و ﻣﺸـﮑﻼﺗﯽ را ﮐﻪ ﺑﺮ آن 

ﺣﻀـﺮت وارد ﺧﻮاﻫـﺪ ﺷـﺪ ، ﺑﺎزﮔﻮ ﮐﺮد. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ اﮐﺮم (ص) ﮔﺮﯾﺴﺖ و ﻓﺮﻣﻮد: ﻫﺮﮐﺲ ﺑﺮ اﯾﻦ دﺧﺘﺮ ﺑﮕﺮﯾـﺪ ، ﻫﻤﺎﻧﻨﺪﮐﺴـﯽاﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ 

ﺑﺮادراﻧﺶﺣﺴﻦ و ﺣﺴﯿﻦ ﮔﺮﯾﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .


منبع :


  ﻓﺎﻃﻤﻪ زﻫﺮا (س) دل ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ص) ، ص854. 


بسم الله الرحمن الرحیم 


کرامات حضرت عباس علیه السلام


ﺩﺍﺵ ﻋﻠﻰ


ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺟﺎﻫﻠﻬﺎﻯ ﻣﺤﻞ ﻣﺎ (ﺩﺍﺵ ﻋﻠﻰ) ﺑﻮﺩ، ﻛﻪ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﻓﻮﺕ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻴﺎﺗﺶ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮﻯ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺭﺩ ﻣﻰ ﺷﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ (ﺩﺍﺵ ﻋﻠﻰ) ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺭﺍ ﻗُﺮﻕُ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﭼﺎﻗﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺳﺘﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﻳﻚ ﻧﻔﺲ ﻛﺶ ﺟﺮﺃ ﺕ ﻧﻄﻖ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻭ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﻦ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﺮ ﺑﻪ ﻣﺠﺎﻟﺲ (ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﻯ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻴﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ (ﻉ) ) ﻣﻰ ﺭﻓﺘﻢ. ﺍﺯ ﺳﺮﮔﺬﺭ ﻛﻪ ﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻡ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺩﻳﺪ ﻭﺗﺎ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻗﺎﻃﺮ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﻮ، ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪﻡ ﮔﻔﺖ: ﻛﺠﺎ می ﺭﻭﻯ؟ ﺩﻳﺪﻡ ﻣﺴﺖ ﻣﺴﺖ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺖ، ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﺭﻭﺿﻪ می ﺭﻭﻡ، ﮔﻔﺖ: (ﻳﻚ ﺭﻭﺿﻪ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻫﻤﻴﻨﺠﺎ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ، ) ﭼﻮﻥ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﻯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ، ﻳﻚ ﺭﻭﺿﻪ (ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ (ﻉ) ) ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ، (ﺩﺍﺵ ﻋﻠﻰ) ﺑﻨﺎ ﻛﺮﺩ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩﻥ، ﺍﺷﻜﻬﺎ ﺭﻭﻯ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺵ ﻣﻰ ﻏﻠﺘﻴﺪ ﻭ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰ ﺭﻳﺨﺖ، ﭼﺎﻗﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﻏﻠﺎﻑ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻗﺮﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ (ﺑﻌﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﻛﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﻮﺑﻪ ﺍﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ) ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺩﺍﺵ ﻋﻠﻰ ﻣُﺮﺩ، ﭼﻨﺪ ﺷﺐ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﻮﺗﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻡ، ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ، ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻭﺿﻊ ﺷﺐ ﺍﻭﻝ ﻗﺒﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﻢ. ﮔﻔﺖ: ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ سوالاتی ﺑﻜﻨﻨﺪ، ﺳﻘﺎﺋﻰ ﺁﻣﺪ (ﻣﻘﺼﻮﺩﺵ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ (ﻉ) ﺑﻮﺩ) ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: (ﺩﺍﺵ ﻋﻠﻰ ﻏﻠﺎﻡ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ ﻛﺎﺭﻯ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﺵ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ. 


منبع :

همان آدرس 75

بسم الله الرحمن الرحیم


فضائل امام هادی علیه السلام


 راوندى‏ رحمه الله در کتاب «خرائج» مى‏ نویسد: روایت شده که ابو هاشم جعفرى(1) بعد از وفات حضرت رضا و فرزندش امام جواد علیه السلام خدمت امام هادى مى ‏رسید و زیاد به آن حضرت مراجعه مى‏ کرد، روزى عرض کرد: من وقتى از خدمت شما به بغداد مى ‏روم شوق دیدار شما را پیدا مى‏ کنم، گاهى نمى‏ توانم با کشتى سفر کنم، مرکبى هم جز همین بِرذون(2) ضعیف ندارم، از خدا بخواهید که مرا در راه زیارت شما تقویت فرماید.

    امام علیه السلام براى او دعا کرد و فرمود:

 قوّاک اللَّه یا أباهاشم ، وقوّى برذونک .

 خداوند به تو اى ابو هاشم و برذونت قوّت دهد .

    راوى گوید: بعد از دعاى آن حضرت ابوهاشم نماز صبح را در بغداد مى‏ خواند و با همان مرکب براه مى‏ افتاد و نزدیک ظهر به سامراء مى‏ رسید(3) دوباره اگر مى‏ خواست همان روز به بغداد بر مى ‏گشت و این از عجیب‏ ترین دلایل و معجزاتى بود که از آن امام علیه السلام مشاهده شد .(4)

پی نوشت :

1) او داود بن قاسم بن اسحاق بن عبداللَّه بن جعفر بن ابى طالب است .

    نجاشى در کتاب رجال خود ص 156 رقم 411 فرموده است : ابوهاشم مقام و مرتبه والایى نزد ائمه طاهرین علیهم السلام داشت ، و از ثقات است که به خبرش اطمینان حاصل‏ مى‏ شود ، و شیخ رحمه الله در «فهرست» فرموده است : ابوهاشم از ائمّه علیهم السلام پنج امام بزرگوار - از حضرت رضا علیه السلام تا حضرت صاحب الأمر ارواحنا فداه - را درک کرده است .

2) برذون نوعى چهارپا است که از اسب ضعیفتر و از الاغ در راه‏ رفتن تواناتر است، ظاهراً به آن یابو گفته مى‏ شود.

3) فاصله بین سامراء و بغداد ، سى فرسخ است .

4) الخرائج: 672/2 ح1، إعلام الورى: 361، مناقب ابن شهراشوب: 409/4 ، بحار الأنوار : 137/50 ح 21، إثبات الهداة: 437/3 ح 33 ، مدینة المعاجز : 454/7 ح 37 .

بسم الله الرحمن الرحیم


فضائل امام هادی علیه السلام


بن شهر آشوب رحمه الله در کتاب «مناقب» و قطب راوندى رحمه الله در کتاب «خرائج» از ابوهاشم جعفرى نقل کرده‏ اند که گفت:

    خدمت امام هادى علیه السلام شرفیاب شدم، آن حضرت با من به زبان هندى سخن گفت، و من نتوانستم به خوبى پاسخ دهم در پیش روى آن حضرت سطل کوچکى بود که پر از سنگریزه بود.

    امام علیه السلام یکى از آن سنگریزه ‏ها را برداشت و در دهان مبارک خود نهاد و قدرى آن را مکید، و سپس آن را به من مرحمت فرمود و من آن را در دهانم گذاشتم، بخدا قسم از نزد آن حضرت برنخاستم مگر اینکه با هفتاد و سه لغت مى توانستم سخن بگویم که یکى از آنها هندى بود.(1)

پی نوشت :

4) الخرائج: 673/2 ح2، مناقب ابن شهراشوب: 408/4، إعلام الورى: 360 ، بحار الأنوار : 136/50 ح 17، کشف الغمّة: 397/2، مدینة المعاجز: 451/7 ح 34 .


بسم الله الرحمن الرحیم


فضائل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم


على بن ابراهیم قمى رحمه الله از امام صادق علیه السلام نقل کرده است:

ابلیس (لعنت خدا بر او باد) نزد حضرت موسى علیه السلام آمد در حالی که او به مناجات با پروردگار مشغول بود، فرشته اى از فرشتگان گفت: واى بر تو چه امیدى نسبت به او دارى و او در حال مناجات با خداوند است؟

گفت: همان امیدى که به آدم داشتم و او در بهشت ساکن بود.

و از آنچه خداوند به حضرت موسى علیه السلام فرموده اینست که:

اى موسى، نماز را قبول نمى‏ کنم مگر از کسى که براى عظمت من فروتنى داشته باشد، و قلب او خوف مرا در برداشته باشد، روزش را به یاد من سپرى کند و در حالی که اصرار و پافشارى به خطا و گناه دارد شب نکند، و حقّ ‏اولیاء و دوستان مرا بشناسد.

بسم الله الرحمن الرحیم


فضائل امام زمان (عج)


از امام صادق علیه السلام در تأویل آیه شریفه «لِیُظْهِرَه عَلَى الدّین کُلِّه»(6) «تا او را بر تمام ادیان غالب گرداند» ، روایت شده که فرمود:

 واللَّه ما نزل تأویلها بعد، ولا ینزل تأویلها حتّى یخرج القائم.

 به خدا قسم مضمون این آیه تحقّق نیافته و تحقق نمى‏ یابد تا قائم علیه السلام خروج کند.(کمال الدین: 670/2 ح 16، بحار الأنوار : 324/52 ح 36 و 60/51 ح 58 ، تفسیر برهان : 121/2 ح1 ، تأویل الآیات: 688/2 ح7 .)


منبع :

کتاب قطره ای از دریای فضائل اهل بیت علیهم السلام

جلد اول

بخش مناقب امام زمان (عج)

روایت دوم

بسم الله الرحمن الرحیم


فضائل امام حسن عسکری علیهم السلام


در تفسیر امام حسن عسکرى علیه السلام حدیثى وارد شده است که آن را ابو یعقوب یوسف بن یزیاد و على بن سیّار روایت کرده ‏اند، این دو بزرگوار مى‏ گویند:

    شبى در خدمت امام عسکرى علیه السلام بودیم - در آن زمان حاکم آن سامان نسبت به امام علیه السلام تعظیم مى ‏کرد و اطرافیان او نیز احترام مى‏ نمودند - ناگهان حاکم شهر از آنجا عبورش افتاد و مردى دست بسته همراه او بود او امام علیه السلام را که در بالاى خانه قرار داشت و از بیرون مشاهده مى‏ شد دید، همینکه چشمش به آن حضرت افتاد بخاطر احترام از مرکب پیاده شد .

    امام عسکرى علیه السلام فرمود: به جاى خود برگرد، و او در حالى که تعظیم مى‏ کرد به جاى خود یعنى روى مرکب برگشت و عرض کرد: اى فرزند رسول خدا این شخص را امشب کنار یک دکّان صرّافى گرفته ‏ام به گمان اینکه مى‏ خواسته راهى به دکان باز کند و از آن سرقت کند . همین که خواستم او را تازیانه بزنم - و این روش من است متّهمى را که دستگیر مى‏ کنم پنجاه تازیانه مى ‏زنم تا تنبیه او باشد و بعد از آن جرم بزرگترى مرتکب نشود - او به من گفت: از خدا بترس و کارى که باعث خشم خداوند مى‏ شود انجام نده، من به راستى از شیعیان على بن ابى طالب و شیعه این امام بزرگوار پدر کسى که به امر خدا قیام مى ‏کند مى‏ باشم.

بسم الله الرحمن الرحیم


کانال فضائل اهل بیت علیهم السلام


با مدد مولا کانال فضائل اهل بیت علیهم السلام که مختص این وبلاگ است در تلگرام ساخته شد

منتظر حضور گرمتان هستیم ، امیدوارم مورد پسند محبین مولا قرار بگیرد .


لینک کانال :


http://telegram.me/fazael_ahlebeit


التماس دعا یاعلی مدد

بسم الله الرحمن الرحیم


فضائل امام هادی علیه السلام


صفّار رحمه الله در کتاب «بصائر الدرجات» از صالح بن سعید نقل کرده است که گفت:

    خدمت حضرت هادى علیه السلام رسیدم هنگامى که متوکّل آن حضرت را به سامراء دعوت کرده بود و در جاى نامناسبى منزل داده بود - به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم، اینها در همه امور قصد دارند نور فروزان شما را خاموش کنند و در حق شما کوتاهى کنند تا آنجا که شما را در این کاروانسراى بسیار زشت که جاى فقیران و فرومایگان مى ‏باشد ساکن نموده ‏اند.

 امام علیه السلام فرمود: تو در این پایه از معرفت ما هستى و خیال مى‏ کنى این امور از قدر و منزلت ما مى ‏کاهد.

 سپس با دست اشاره نمود و فرمود : نگاه کن چه مى‏ بینى؟

    چون نگاه کردم باغ‏هاى زیبا منظر و پر طراوتى مشاهده کردم که در آن زنان نیکوکار خوش‏بو و نونهالانى که همچون مرواریدى در پوشش بودند، و پرندگان زیبا و آهوهاى خوش خط و خال و نهرهاى جارى وجود داشت، دیدن این منظره مرا به حیرت انداخت و چشمانم را خیره نمود.

 امام علیه السلام فرمود: حیث کنّا فهذا لنا عتید ولسنا فی خان الصعالیک .

 ما هر کجا باشیم چنین موقعیتى داریم و در حقیقت در «خان صعالیک» که جایگاه فقیران و فرومایگان است نخواهیم بود.(1)


پی نوشت :


1) بصائر الدرجات: 406 ح 7، کافى : 498/1 ح2، إعلام الورى: 365، بحار الأنوار : 132/50 ح 15  و علاّمه بزرگوار مجلسى رحمه الله شرح طولانى در ذیل این حدیث بیان فرموده است ، به آنجا مراجعه کنید . مناقب ابن شهراشوب : 411/4 ، کشف الغمّة: 383/2، مدینة المعاجز: 421/7 ح4، الإختصاص: 324، الإرشاد: 324.


منبع :

کتاب قطره ای دریای فضائل اهل بیت علیهم السلام

جلد اول

بخش مناقب امام هادی علیه السلام

روایت دوم

بسم الله الرحمن الرحیم


فضائل امام جواد علیه السلام


سیّد بن طاووس رحمه الله در کتاب «مهج الدعوات» از اُمّ عیسى دختر مأمون نقل کرده است که گفت: من زیاد بر شوهر خود یعنى حضرت محمّد بن على علیهما السلام غیرت مى‏ورزیدم و مراقب او بودم، روزى بر پدرم مأمون وارد شدم در حالى که مست بود و نمى ‏توانست درست بیندیشد .

    به غلام خود گفت : شمشیر مرا بده، شمشیر را گرفت و سوار شد و گفت: بخدا قسم مى ‏روم و او را مى‏ کشم.