ماجرای حماد بن عیسی
بسم الله الرحمن الرحیم
ماجرای حماد بن عیسی
حمّاد بن عیسى گوید:
محضر باصفاى امام کاظم علیه السلام شرفیاب شدم، عرض کردم: قربانت گردم؛ از خداوند بخواه که براى من خانه، زن، فرزند، خادم مرحمت فرماید و زیارت خانه خدا را در هر سال عنایت فرماید.
امام کاظم علیه السلام دعا کرد و فرمود:
أللهمّ صلّ على محمّد وآل محمّد ، وارزقه داراً وزوجة وولداً وخادماً والحجّ خمسین سنة ؛
خداوندا ! بر محمّد و خاندان محمّد علیهم السلام درود فرست و بر حمّاد، خانه، زن، فرزند، خادم و پنجاه سال توفیق زیارت بیت اللَّه الحرام عنایت کن!
حمّاد گوید: وقتى حضرت پنجاه سال حج را شرط نمود؛ فهمیدم که بیش از پنجاه سال موفّق به زیارت خانه خدا نخواهم شد .
حمّاد مى افزاید : (پس از آن دعا) من تاکنون چهل و هشت سال به سفر حج رفته ام، و این خانه من است که خداوند روزى نمود ، و آن همسر من است که پشت پرده هم اکنون سخن مرا مى شنود، و این فرزندم و این هم خدمتکارم که همه اینها را خداوند به برکت دعاى امام کاظم علیه السلام به من ارزانى داشته است .
او پس از نقل این جریان ، دو مرتبه دیگر به حجّ مشرّف شد و پنجاه مرتبه کامل شد ، آنگاه براى سفر دیگرى آماده شد و به سوى حج حرکت کرد، او در این سفر با ابو العبّاس نوفلى قصیر همسفر شد، وقتى به محل احرام رسیدند، حمّاد وارد رودخانه شد تا غسل کند ، آب رودخانه زیاد شد و او را غرق نمود و پیش از انجام پنجاه و یکمین مراسم حج از دنیا رفت ، خداوند او و پدرش را رحمت کند .
وى از اهل جهینه بود و تا زمان امام رضا علیه السلام زندگى کرد و در سال دویست و نه هجرى از دنیا رفت.
منابع :
الإختصاص : 201 و 202 ، بحار الأنوار : 180/48 ح 23 .